لوگو رسانه جهان معماری

نظریه فضای سوم | Third Place Theory

نظریه «فضای سوم» ری اولدنبرگ و نقش آن در طراحی معاصر کافه‌ها

نظریه «فضای سوم» (Third Place) که گاهی از آن با عنوان «مکان سوم» نیز یاد می‌شود، مفهومی است که توسط ری اولدنبرگ (Ray Oldenburg)، جامعه‌شناس شهری آمریکایی، در اواخر قرن بیستم معرفی شد. اولدنبرگ برای نخستین بار در کتاب مشهور خود The Great Good Place (۱۹۸۹) این اصطلاح را به کار برد و بر اهمیت فضاهای گردهمایی عمومی غیررسمی در زندگی شهری تأکید کرد. فضای سوم در کنار «مکان اول» (خانه) و «مکان دوم» (محل کار)، به فضاهای دیگری اشاره دارد که افراد به‌صورت منظم و داوطلبانه برای تعامل اجتماعی، استراحت و گفتگو به آن رفت‌وآمد می‌کنند. نمونه‌های کلاسیک فضای سوم عبارت‌اند از کافه‌ها، قهوه‌خانه‌ها، رستوران‌ها، کتاب‌فروشی‌ها، پارک‌های محلی و دیگر مکان‌های عمومی که خارج از قلمرو خانه و کار، فرصت معاشرت و شکل‌گیری اجتماع را فراهم می‌کنند. از دید اولدنبرگ، این فضاها قلب تپنده زندگی اجتماعی جوامع و زیربنای دموکراسی شهری محسوب می‌شوند. در دهه‌های اخیر، مفهوم فضای سوم به‌طور فزاینده‌ای مورد توجه معماران و طراحان داخلی قرار گرفته و الهام‌بخش طراحی کافه‌های معاصر به‌عنوان محیط‌هایی برای گردهمایی و تعامل اجتماعی بوده است. 

 

نظریه فضای سوم

 

مبانی نظری فضای سوم

ری اولدنبرگ فضای سوم را این‌گونه تعریف می‌کند: فضای سوم یک «عنوان عام برای انواع گوناگون مکان‌های عمومی است که میزبان گردهم‌آیی‌های منظم، داوطلبانه، غیررسمی و لذت‌بخش افراد خارج از قلمرو خانه و کار هستند». به بیان دیگر، فضای سوم نقطه مقابل زندگی خصوصی خانه (مکان اول) و محیط رسمی کار (مکان دوم) است و به افراد امکان می‌دهد فارغ از دغدغه‌های روزمره، در یک محیط بی‌طرف با دیگران معاشرت کنند. اولدنبرگ خاطرنشان می‌کند که در فضای سوم، فرد می‌تواند نگرانی‌های خود را کنار بگذارد و صرفاً از مصاحبت و گفتگوی پیرامونش لذت ببرد.

فضاهای سوم دارای ویژگی‌های کلیدی مشخصی هستند که آن‌ها را از سایر محیط‌ها متمایز می‌کند. نخست آن‌که این فضاها در زمینی بی‌طرف قرار دارند؛ به این معنا که به هیچ فرد یا گروهی تعلق ویژه ندارند و همه اقشار می‌توانند بدون احساس محدودیت وارد شوند. این خصلت بی‌طرفی به فضای سوم نقش یک «تسطیح‌کننده اجتماعی» را می‌دهد که در آن سلسله‌مراتب و موقعیت اجتماعی افراد کم‌رنگ شده و همگان در یک سطح معاشرت می‌کنند. دومین ویژگی، در دسترس و فراگیر بودن است؛ فضای سوم ideally در نزدیکی محل سکونت افراد (محله) واقع شده و امکان رفت‌وآمد مکرر و سرزده را بدون نیاز به تشریفات فراهم می‌آورد. سوم اینکه جو حاکم بر این فضاها عموماً خودمانی و غیررسمی است؛ گفتگو فعالیت اصلی در آن محسوب می‌شود و فضا آکنده از حال‌وهوای بازیگوش و سرزنده است. خنده و شوخ‌طبعی در چنین مکان‌هایی رایج بوده و افراد غریبه نیز در جمع پذیرفته می‌شوند. چهارم، حضور مشتریان ثابت یا «افراد همیشگی» یکی دیگر از مشخصه‌های مکان سوم است؛ افرادی که مرتباً به این فضا سر می‌زنند و نوعی احساس تعلق خاطر و مالکیت نسبت به آن پیدا می‌کنند. این افراد به مرور جزئی از هویت فضا شده و newcomers را با محیط آشنا می‌کنند (چنان‌که جین جیکوبز از چنین اشخاصی با عنوان «شخصیت‌های محله» یاد می‌کرد). نهایتاً، یک فضای سوم موفق اغلب حسی از «خانه‌ای دور از خانه» یا آسایش خانگی در عین عمومی‌بودن ارائه می‌کند؛ به طوری که مراجعان احساس راحتی، گرما و تعلق‌خاطر مشابه حضور در خانه خود را تجربه می‌کنند. این شباهت عملکردی به خانه در کنار تفاوت کارکردی (عمومی و اجتماعی بودن فضا)، جوهره منحصر‌به‌فرد مکان‌های سوم را تشکیل می‌دهد.

از دیدگاه نظری، اولدنبرگ معتقد بود که مکان‌های سوم همواره در مرکز حیات مدنی و اجتماعی جوامع قرار داشته‌اند و نقشی اساسی در بالندگی دموکراسی ایفا می‌کنند. او با برشمردن مثال‌هایی تاریخی از قبیل قهوه‌خانه‌ها، بارها، سالن‌های اجتماعات محلی و حتی آرایشگاه‌ها، استدلال می‌کند که این گونه فضاها بستر شکل‌گیری سرمایه اجتماعی، تقویت مشارکت مدنی و پرورش عادات گفتگو و هم‌اندیشی عمومی هستند. اولدنبرگ تصریح می‌کند که بخش عظیمی از انجمن‌ها و نهادهای مدنی رسمی (انجمن‌های شهری، محافل کتاب‌خوانی، جلسات شوراها و …) در حقیقت محصول عادات معاشرت آزادانه‌ای هستند که ابتدا در فضای سوم شکل گرفته است. به بیان او: «باید فضاهایی وجود داشته باشد که مردم بتوانند از ورای مرزهای تفاوت‌های اجتماعی یکدیگر را بیابند و مرتباً ملاقات کنند؛ مکان‌هایی شبیه به میخانه‌های دوره استعمار که به گفته یکی از بنیان‌گذاران آمریکا، مانند یک «حلال واقعی مشکلات اجتماعی» عمل کرده و ترکیبی متنوع از اقوام و پیروان ادیان مختلف را گرد هم می‌آوردند». بدین ترتیب، فضای سوم کاتالیزوری برای پیوندهای اجتماعی فراتر از حلقه‌های خویشاوندی و همکاران است و زمینه تعامل میان افرادی با پیشینه‌های گوناگون را مهیا می‌کند. اولدنبرگ همچنین هشدار می‌دهد که افول زندگی جمعی غیررسمی پیامدهای زیان‌باری برای جامعه دارد؛ وی اشاره می‌کند در غیاب فضاهای سوم، زندگی روزمره صرفاً به رفت‌وآمد بین خانه و محل کار خلاصه می‌شود و انسان‌ها برای ارضای نیازهای اجتماعی و روانی خود ناچار به جایگزین‌های پرهزینه‌تر (مانند رسانه‌ها یا خدمات درمانی) می‌شوند. او با انتقاد از توسعه حومه‌های شهری اتومبیل‌محور در آمریکا، می‌نویسد: «آنچه حومه‌ شهرها فریاد می‌زنند، نیاز به فضاهایی است که مردم بتوانند به‌سادگی، ارزانی، منظم و خوشایند گرد هم آیند – یک ‹پاتوق سر محله›؛ جایگزینی واقعی برای تلویزیون، راه گریزی آسان از یک‌نواختی زندگی خانوادگی که مستلزم سوار شدن به خودرو نباشد». این بیان، به‌روشنی بر خلا ناشی از کمبود مکان‌های سوم در زندگی مدرن تاکید دارد و رسالت طراحان و برنامه‌ریزان را در احیای چنین فضاهایی گوشزد می‌کند.

 

نظریه فضای سوم

 

نمونه‌های معاصر در طراحی کافه‌ها

در دهه‌های اخیر، نظریه فضای سوم الهام‌بخش شکل‌گیری و طراحی بسیاری از کافه‌ها به‌عنوان «پاتوق»های شهری بوده است. شرکت‌ها و برندهای پیشرو به طور آگاهانه از این مفهوم بهره گرفته‌اند تا محیط کافه را فراتر از محلی برای صرف نوشیدنی، به مکانی برای تعامل اجتماعی و احساس تعلق تبدیل کنند. مشهورترین نمونه در این زمینه، استارباکس است که بنیان‌گذاران آن صراحتاً هدف خود را تبدیل‌شدن به فضای سوم اعلام کرده‌اند. هاوارد شولتز، مدیر اسبق استارباکس، تأکید کرده بود که آن‌ها می‌خواهند کافی‌شاپ‌هایشان تمام آسایش‌ها و دل‌خوشی‌های خانه و محل کار را یکجا در اختیار مشتری قرار دهند – «از صندلی راحت و امکان گپ‌وگفت گرفته تا چشم‌انداز بیرون و اینترنت وای‌فای… و البته نوشیدن قهوه». این رویکرد که در طراحی داخلی و آموزش نیروی انسانی استارباکس تبلور یافته، سبب شده است شعبات استارباکس برای میلیون‌ها نفر در سراسر جهان نقش «خانه سوم» را ایفا کنند؛ جایی برای گریختن از انزوا، انجام کارهای شخصی یا معاشرت با دیگران در محیطی مطلوب. یک پژوهش نشان داده است که حضور یک کافه استارباکس در محله‌ای که پیش‌تر فاقد پاتوق‌های مشابه بوده، می‌تواند تعاملات و حتی نرخ کارآفرینی محلی را به میزان قابل توجهی افزایش دهد؛ این امر گواهی بر قدرت فضای سوم در پیوند دادن افراد و خلق فرصت‌های تازه است.

افزون بر نمونه‌های برندهای زنجیره‌ای، در اقصی نقاط دنیا کافه‌های مستقلی پدید آمده‌اند که آگاهانه کارکرد فضای سوم را دنبال می‌کنند. این کافه‌ها معمولاً با طراحی منعطف و دعوت‌کننده، خدمات چندمنظوره و برنامه‌های اجتماعی سعی می‌کنند اجتماع مشتریان وفادار خود را شکل دهند. برای مثال، امروزه شاهد رواج کافه‌های ترکیبی هستیم: کافی‌شاپ‌هایی که با کتاب‌فروشی، گالری هنری، فضای کار اشتراکی یا حتی خشکشویی ترکیب شده‌اند و بدین طریق افراد را از گروه‌های متنوع به خود جذب می‌کنند. چنین رویکردی به طراحی کافه، همسو با مفهوم فضای سوم، بر ایجاد محیطی تأکید دارد که فراتر از عملکرد تجاری صرف، به محملی برای معاشرت و زندگی روزمره تبدیل شود. یک نظرسنجی جهانی در سال ۲۰۲۲ نشان داد که بیش از یک‌سوم کارکنان دست‌کم یک روز در هفته بخشی از کار خود را در فضاهای سوم (نظیر کافه‌ها یا کتابخانه‌ها) انجام می‌دهند. این آمار مؤید آن است که کافه‌های امروزی نه‌تنها به عنوان محلی برای قرارهای دوستانه، بلکه به عنوان فضای کاری غیررسمی نیز مورد استفاده‌اند و مرز بین اوقات فراغت و فعالیت حرفه‌ای را کمرنگ کرده‌اند. در واکنش به این گرایش، برخی کافه‌ها خود را به امکاناتی مانند اتاق جلسات کوچک، پریزهای متعدد برق، اینترنت پرسرعت و مبلمان ارگونومیک تجهیز کرده‌اند تا پاسخ‌گوی نیازهای نسل جدید کاربران باشند.

چند نمونه معاصر، نقش فضای سوم را به‌خوبی در بافت طراحی کافه‌ها نشان می‌دهند. کافه Third Place در شهر رالی (کارولینای شمالی) به طور ویژه با الهام از نظریه اولدنبرگ شکل گرفته و حتی نام خود را از این مفهوم وام گرفته است. طراحی داخلی این کافه به گونه‌ای است که مراجعان را ترغیب به ماندن طولانی‌مدت و تعامل با یکدیگر می‌کند؛ از چیدمان منعطف میزها و صندلی‌ها گرفته تا تابلوهای اعلانات محلی که اطلاعات رویدادهای اجتماعی را در معرض دید همگان قرار می‌دهد. در مثالی دیگر، بازارچه سرپوشیده Ponce City Market در آتلانتا فضایی ترکیبی از فروشگاه‌ها، غذاخوری‌ها و محل‌های نشستن عمومی را فراهم کرده که به یک فضای سوم شهری پرتکاپو بدل شده است. این فضا که در یک ساختمان تاریخی بازآفرینی شده، به شهروندان امکان می‌دهد ساعات زیادی را به گشت‌وگذار، دیدار با دوستان یا کار در کنار دیگران سپری کنند و حس زندگی محله‌ای در دل یک شهر بزرگ را تجربه نمایند. نکته مشترک در این نمونه‌ها، موفقیت در جذب و نگهداشت بازدیدکنندگان از طریق ایجاد حس اجتماع و تعلق است. کاربران این فضاها فراتر از یک مشتری گذرا، به اعضای یک اجتماع کوچک تبدیل می‌شوند که به طور مرتب به مکان سر می‌زنند و در شکل‌دهی به هویت و سرزندگی آن نقش دارند.

 

نظریه فضای سوم

 

نقش اجتماعی فضای سوم

یکی از مهم‌ترین کارکردهای فضای سوم، تقویت پیوندهای اجتماعی و سرمایه اجتماعی در مقیاس محلی است. فضای سوم عرصه‌ای را فراهم می‌کند که در آن افراد جدا از نقش‌های رسمی خانوادگی یا شغلی، به عنوان اعضای جامعه با یکدیگر تعامل کنند. اولدنبرگ این فضاها را «سنگ بنای زندگی اجتماعی جامعه» می‌نامد که با تقویت عادت معاشرت نقش زیربنایی در شکل‌گیری مشارکت‌های مدنی ایفا می‌کنند. در فضای سوم، افراد همسایه، هم‌محله‌ای‌ها و حتی غریبه‌ها در خلال گفتگوهای روزمره روابط غیررسمی اما پایداری برقرار می‌سازند که به مرور زمان شبکه‌ای از اعتماد متقابل و حمایت اجتماعی را به وجود می‌آورد. مطالعات تجربی نیز تأیید کرده‌اند که وجود مکان‌های سوم در یک محله می‌تواند حس تعلق اجتماعی، اعتماد میان ساکنان و انسجام جامعه محلی را ارتقا دهد. به عنوان مثال، پژوهشی در سال ۲۰۰۹ نشان داد محله‌هایی که ساکنان زمان بیشتری را در پاتوق‌هایی مانند کافی‌شاپ‌ها و انجمن‌های محلی می‌گذرانند، از نظر کیفیت زندگی اجتماعی و انسجام محله‌ای وضعیت بهتری دارند. این اثر را می‌توان به نقش فضای سوم در ایجاد فرصت برای آشنایی اتفاقی و تعامل میان‌گروهی نسبت داد؛ امری که در غیاب چنین فضاهایی به ندرت روی می‌دهد.

ویژگی «بی‌طرفی» فضای سوم موجب می‌شود که این محیط‌ها به طور بالقوه شامل و پذیرای همه اقشار باشند. در یک کافه محلی ممکن است افراد با حرفه‌ها، سنین و عقاید گوناگون گرد یک میز بنشینند و وارد گفتگوی دوستانه شوند – چیزی که شاید در محیط کاری یا خانوادگی میسر نباشد. اولدنبرگ اشاره می‌کند که فضای سوم به دلیل همین اختلاط اجتماعی، می‌تواند مرزهای طبقاتی و فرهنگی را کمرنگ کرده و نوعی برابری اجتماعی حاکم کند. از این رو، فضای سوم نقش مهمی در انسجام‌بخشی اجتماعی و کاهش شکاف‌های میان‌فردی دارد. نمونه‌های تاریخی مانند قهوه‌خانه‌های قرن هفدهم در اروپا گواه روشنی بر این مدعا هستند: این قهوه‌خانه‌ها با گرد هم آوردن طبقات مختلف (از روشنفکران و بازرگانان تا مردم عادی) به «دانشگاه یک پنی» شهرت یافتند و به گفته اولدنبرگ، پیش‌درآمدی بر شکل‌گیری حوزه عمومی دموکراتیک شدند. در دوران معاصر نیز، کافه‌های محلی نقش مشابهی در مقیاس کوچک‌تر ایفا می‌کنند و امکان گفتگوی بی‌تکلف میان شهروندان را فراهم می‌آورند. چنین گفتگوهایی نه تنها حس دوستی و همسایگی را تقویت می‌کند بلکه می‌تواند بستر تولد ایده‌های خلاقانه، همکاری‌های محلی و ابتکارات مدنی گردد.

از منظر نقش مدنی، فضای سوم را می‌توان نوعی زیرساخت اجتماعی تلقی کرد که مشارکت شهروندان در امور جمعی را تسهیل می‌کند. حضور مستمر افراد در این فضاها، آنان را در جریان آخرین اخبار و مسائل محله قرار می‌دهد و امکان بحث و تبادل نظر درباره دغدغه‌های مشترک را به‌وجود می‌آورد. برای نمونه، بسیاری از جنبش‌ها و ابتکارات محلی (مانند راه‌اندازی بازار کشاورزان محلی، تشکیل انجمن‌های داوطلبانه یا even اعتراضات مدنی) نخستین جرقه‌های خود را در دل گپ‌وگفت‌های یک کافه محلی تجربه کرده‌اند. فضای سوم با ماهیت غیررسمی‌ و خودمانی‌اش، شهروندان را از قید و بندهای بروکراتیک و رسمی‌ رها کرده و شرایط را برای تجربه واقعی زندگی جمعی فراهم می‌کند. همان‌گونه که یک معمار معاصر بیان می‌کند، پژوهش‌ها نشان می‌دهد فضاهای سوم که محل اختلاط مردم هستند، موجب ارتقای سلامت روان و رفاه جامعه می‌شوند و حتی فرصت‌های اقتصادی تازه‌ای خلق می‌کنند؛ چرا که آشنایی‌های اتفاقی در این فضاها می‌تواند منجر به تبادل منابع و ایده‌هایی شود که در حالت عادی در دسترس فرد نبودند. بنابراین نقش اجتماعی فضای سوم را می‌توان در سه سطح خلاصه کرد: ایجاد شبکه‌های دوستی و حمایت غیررسمی، تقویت همبستگی و هویت جمعی، و تسهیل مشارکت و سرمایه اجتماعی که همگی برای پایداری یک جامعه پویا حیاتی‌اند.

 

نظریه فضای سوم

 

نقش روان‌شناختی فضای سوم

فضاهای سوم علاوه بر آثار اجتماعی، از دید روان‌شناختی نیز تأثیرات مثبتی بر فرد و جامعه برجای می‌گذارند. حضور منظم در یک پاتوق صمیمی – نظیر کافه محله – می‌تواند احساس تعلق خاطر و هویت‌یابی در فرد ایجاد کند. انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است و نیاز دارد بخشی از یک اجتماع بزرگ‌تر از خانواده و محیط کار خود باشد. فضای سوم این امکان را فراهم می‌کند که فرد در عین رهایی از تکالیف و انتظارات رسمی، حس پذیرفته‌شدن و ارزشمندی در جمع را تجربه کند. پژوهش‌های اخیر نشان داده است که در محیط‌های دانشگاهی، وجود فضاهای سوم مانند کافه‌های دانشجویی یا سالن‌های تجمع، باعث افزایش حس تعلق به دانشگاه و کاهش احساس انزوای دانشجویان شده است. یک مطالعه در سال ۲۰۲4 گزارش کرد که طراحی آگاهانه فضاهای استراحت و کافه‌های دانشگاهی به عنوان فضای سوم، با افزایش تعاملات اجتماعی، فراگیری بیشتر (شمول اجتماعی) و تقویت حس تعلق میان دانشجویان همراه بوده است و نتیجه آن ارتقای تجربیات آکادمیک و اجتماعی آنها است. این یافته نشان می‌دهد که اثرات مثبت فضای سوم بر سلامت اجتماعی و روانی، محدود به قهوه‌خانه‌های شهری نبوده و در مقیاس‌های دیگر (مثلاً دانشگاه) نیز مصداق دارد.

از منظر سلامت روان، فضای سوم نقش سوپاپ اطمینان زندگی مدرن را ایفا می‌کند. حضور در یک محیط دلپذیر اجتماعی می‌تواند استرس‌های روزمره را کاهش دهد و به نوعی بازتوانی روانی منجر شود. اولدنبرگ اشاره می‌کند که فضاهای سوم به افراد کمک می‌کنند از «خستگی خانه-محور» و یکنواختی زندگی روزمره موقتاً رهایی یابند. بسیاری از افراد با رفتن به کافه و سپری کردن زمانی در کنار دوستان یا حتی در حضور غریبه‌های آشنا (چهره‌های آشنایی که صرفاً در کافه می‌بینند) احساس تجدید انرژی روانی می‌کنند. برخورداری از چنین پناهگاه روانی-اجتماعی به‌ویژه برای ساکنان شهرهای بزرگ که ممکن است در زندگی آپارتمان‌نشینی احساس تنهایی کنند، بسیار مغتنم است. در واقع، کارشناسان بر این باورند که یکی از راه‌های مبارزه با پدیده فزاینده تنهایی در جوامع معاصر، تقویت و توسعه مکان‌های سوم است. کارن کریستنسن، همکار اولدنبرگ، در ادامه پژوهش‌های او استدلال می‌کند که فضای سوم می‌تواند پاسخی برای بحران تنهایی، انزوا و حتی دوقطبی‌شدن سیاسی در دنیای امروز باشد. هرچه افراد بیشتری در فضاهای واقعی گرد هم آیند و تعامل رودررو داشته باشند، وابستگی بیمارگون به شبکه‌های مجازی و احساس بی‌کسی کاهش خواهد یافت.

یکی دیگر از مزایای روان‌شناختی فضای سوم، افزایش احساس امنیت خاطر و حمایت اجتماعی است. وقتی فرد می‌داند در محله یا شهر خود جایی هست که می‌تواند به طور غیررسمی سر بزند و دوستان یا آشنایانی را ملاقات کند، حس اطمینان خاطر از وجود یک شبکه پشتیبان در زندگی روزمره شکل می‌گیرد. این احساس تعلق و پشتیبانی می‌تواند در مواقع بحرانی (مانند بلایای طبیعی، همه‌گیری‌ها و …) نقشی حیاتی در تاب‌آوری روانی افراد داشته باشد؛ چرا که افرادی که شبکه ارتباطات محلی قوی‌تری دارند، در مواجهه با استرس‌های شدید کمتر دچار آسیب‌های روانی می‌شوند. پژوهش‌ها همچنین نشان می‌دهند گذراندن وقت در کافه‌ها و فضاهای سوم، با سطوح بالاتر شادی و رضایت از زندگی همبستگی دارد. فضای سوم با ایجاد لحظاتی برای خنده، گفتگو، بازی (مثلاً تخته‌نرد در یک قهوه‌خانه یا بردگیم در یک کافه مدرن) و مشارکت در فعالیت‌های جمعی لذت‌بخش، بهزیستی ذهنی افراد را تقویت می‌کند. به تعبیر اولدنبرگ، «سلامت اجتماعی و روانی ما وابسته به اجتماع است» و هنگامی که برنامه‌ریزی شهری مدرن زندگی جمعی غیررسمی را تضعیف می‌کند، شاهد رشد آسیب‌های روانی و نیاز فزاینده به مداخلات تخصصی (روان‌درمانی، مشاوره و …) خواهیم بود. از این رو، می‌توان گفت فضاهای سوم نه تنها خوشایند، بلکه برای سلامت روان جامعه نیز ضروری هستند.

 

نظریه فضای سوم

 

نقش طراحی در شکل‌دهی فضای سوم کافه‌ها

نظریه فضای سوم پیامدهای مستقیمی برای حرفه معماری و طراحی داخلی دارد. اگر هدف یک کافه این است که به فضای سوم تبدیل شود، طراح باید آگاهانه عناصری را در محیط بیافریند که مشوق ماندن، معاشرت و احساس راحتی کاربران باشد. در سال‌های اخیر، طراحی داخلی کافه‌ها بیش از پیش با رویکرد انسان‌محور و اجتماعی انجام می‌گیرد تا این فضاها صرفاً محل گذر نبوده، بلکه مقصدی برای توقف و تعامل باشند. طراحان موفق در این عرصه تأکید می‌کنند که یک کافه برای ایفای نقش فضای سوم باید همچون «اتاق نشیمن محله» عمل کند؛ یعنی تلفیقی از راحتی و آسایش فضای خانه با پویایی و فراگیری یک محیط عمومی. بر این اساس، چند مولفه طراحی را می‌توان برشمرد که به تحقق فضای سوم در کافه‌ها کمک می‌کنند:

  • مبلمان راحت و منعطف: به‌کارگیری صندلی‌ها و نیمکت‌های راحت (مانند مبل‌های نرم، نیمکت‌های طویل یا صندلی‌های دسته‌دار) که نشستن طولانی‌مدت را لذت‌بخش می‌کنند، از الزامات است. چیدمان مبلمان باید منعطف و متنوع باشد؛ مثلاً ترکیبی از میزهای کوچک دو نفره، میزهای بلند اشتراکی و فضاهای نشستن غیررسمی (مانند مبل‌ها در گوشه‌ها) تا نیازهای متنوع – از گفتگوی دونفره تا کار گروهی یا مطالعه انفرادی – را پوشش دهد. این تنوع سلیقه‌های مختلف را راضی نگه می‌دارد و به کاربران اجازه می‌دهد محیط را مطابق میل خود انتخاب کنند.

  • کیفیت فضای دلپذیر (حسی مانند خانه): ایجاد جوّ گرم و صمیمی از طریق متریال‌ها، رنگ‌ها و جزئیات طراحی، بسیار مؤثر است. استفاده از متریال‌های طبیعی (چوب، پارچه‌های نرم)، رنگ‌های ملایم و گرم، و عناصری مانند قفسه‌های کتاب، گیاهان تزئینی یا حتی شومینه (در اقلیم‌های سرد) می‌تواند حس خوشایند «خانگی» به فضا بدهد. این امر به مشتریان احساس آرامش و تعلق بیشتری می‌بخشد. نورپردازی نیز نقش مهمی در القای حال‌وهوا دارد؛ ترکیبی از نورپردازی عمومی ملایم با نورهای موضعی قابل تنظیم (برای مطالعه یا کار) توصیه می‌شود تا هم فضایی دنج و هم کارکردی فراهم گردد. به طور کلی، بهترین فضاهای سوم از طراحی هتل‌ها، لابی‌ها و کلوپ‌ها الهام می‌گیرند تا محیطی مرتبط با آرامش، تجدید قوا و معاشرت ایجاد کنند.

  • امکانات و تسهیلات جانبی: یک کافه به عنوان فضای سوم باید نیازهای عملی مراجعان را نیز در نظر بگیرد تا آنان بتوانند مدت طولانی‌تری را با آسایش سپری کنند. از این رو، دسترسی به اتصال برق و اینترنت بسیار مهم است؛ تعبیه پریزهای کافی به‌صورت یکپارچه در مبلمان یا دیوارها باعث می‌شود افراد بدون نگرانی از اتمام شارژ دستگاه‌هایشان، کار یا وب‌گردی کنند. همچنین فضای نگهداری وسایل شخصی (مانند جالباسی، قفسه یا گیره برای آویختن کت و کیف) به راحتی کاربران کمک می‌کند. وجود سرویس بهداشتی تمیز، آب آشامیدنی در دسترس و perhaps تجهیزاتی چون دستگاه خودپرداز یا پرینتر (در برخی کافه‌های کار) نیز می‌تواند ماندگاری افراد را افزایش دهد.

  • طراحی مشوق تعامل: نحوه چیدمان فضا باید به گونه‌ای باشد که امکان مشاهده و برخورد افراد با یکدیگر تسهیل شود. برای مثال، قرار دادن میزهای بلند اشتراکی یا کانترهای سراسری که افراد مختلف کنار هم می‌نشینند می‌تواند گفتگوهای ناگهانی را شکل دهد. طراحی مسیر حرکت (circulation) در کافه نیز بهتر است مردم را از میان فضای نشستن عبور دهد تا به صورت طبیعی برخورد و سلام و احوال‌پرسی اتفاق بیفتد. به بیان دیگر، فضای سوم موفق انزواطلبی را کاهش و معاشرت‌پذیری را افزایش می‌دهد. البته به همان میزان که باید فضاهای گفتگو محور وجود داشته باشد، وجود گوشه‌های دنج برای کسانی که به تنهایی مطالعه یا کار می‌کنند نیز مهم است – تعادل در طراحی، طیف متنوع کاربران را راضی نگاه می‌دارد.

  • نشانه‌های هویتی و تعلق محلی: بسیاری از کافه‌هایی که به پاتوق واقعی بدل می‌شوند، بازتابی از هویت محلی و فرهنگی خود هستند. طراحی داخلی می‌تواند با استفاده از عکس‌های قدیمی محله، آثار هنری بومی یا حتی نام‌گذاری نوشیدنی‌ها و خوراکی‌ها به نام شخصیت‌ها و رویدادهای محلی، حس تعلق مکانی را در مشتریان تقویت کند. این امر فضا را از یک کافی‌شاپ زنجیره‌ای بی‌هویت متمایز کرده و به مشتریان احساس عضویت در یک اجتماع خاص را منتقل می‌کند. برخی طراحان توصیه می‌کنند که مشتریان وفادار در چیدمان و تزیین کافه مشارکت داده شوند – مثلاً دیواری برای نصب کارت‌پستال‌ها یا یادداشت‌های مشتریان در نظر گرفته شود – تا آن‌ها فضای سوم را تا حدی امتداد خانه خویش بدانند.

از منظر معماری ساختمان نیز، یک کافه فضای سوم باید از بیرون در دسترس و دعوت‌کننده باشد. شفافیت نما (وجود پنجره‌های بزرگ)، امکان رؤیت داخل کافه از خیابان، نصب نیمکت در بیرون یا جدول‌گذاری مناسب برای نشستن رهگذران، همگی می‌تواند مرز درون و بیرون را محو و عابران را به مکث و ورود ترغیب کند. مکان‌یابی کافه در بافت پیاده‌مدار – مثلاً کنار یک پارک یا میدان محلی – نیز به موفقیت آن به عنوان فضای سوم می‌افزاید، زیرا افراد به سادگی و بدون نیاز به خودرو می‌توانند به آن دسترسی داشته باشند. بنابراین، طراحی معمارانه و شهری یک کافه فضای سوم نه تنها شامل دکوراسیون داخلی، بلکه شکل‌دهی به ارتباط کافه با فضای شهری پیرامون (ایجاد یک آستانه دعوت‌کننده بین خیابان و کافه) است.

در نهایت، باید یادآور شد که طراحی تنها بخشی از ماجراست. مدیریت و سیاست‌گذاری یک کافه نیز برای ایفای نقش فضای سوم اهمیت حیاتی دارد. مثلاً ساعات کار طولانی و منعطف، قیمت‌گذاری مناسب (تا همه اقشار توان حضور داشته باشند)، رفتار دوستانه کارکنان و ایجاد حس خوشامدگویی، همگی مکمل طراحی فیزیکی هستند تا یک کافه واقعاً به فضای سوم تبدیل شود. تنها در صورت فراهم بودن این مجموعه شرایط است که یک فضای ساخته‌شده می‌تواند در عمل به مکانی زنده برای تجمع شهروندان بدل گردد. همان‌طور که اولدنبرگ تصریح می‌کند، «شخصیت و روح یک مکان سوم بیش از همه توسط مشتریان ثابت آن تعیین می‌شود» و طراحی خوب بستری فراهم می‌آورد تا این روح اجتماعی پرورش یابد.

 

نظریه فضای سوم

 

نظریه فضای سوم اولدنبرگ، پس از گذشت چند دهه از طرح آن، همچنان در تحلیل فضاهای شهری و طراحی داخلی معاصر جایگاهی مهم دارد. بررسی ما نشان داد که فضاهای سوم – به‌ویژه کافه‌ها – چگونه می‌توانند نقشی فراتر از عملکرد اقتصادی خود ایفا کنند و به کانون‌هایی برای تعاملات اجتماعی، حمایت روانی و زندگی مدنی تبدیل شوند. در دنیایی که تکنولوژی و رسانه‌های دیجیتال بیش از پیش ما را به خود مشغول کرده‌اند، وجود مکان‌های فیزیکی برای با هم بودن اهمیت مضاعفی یافته است. کافه‌ای که بر مبنای اصول فضای سوم طراحی و اداره شود می‌تواند همچون قلب تپنده یک محله عمل کند: جایی که افراد از لایه‌های مختلف اجتماع در آن به هم می‌رسند، دوستی‌ها شکل می‌گیرد، ایده‌ها مبادله می‌شود و تنش‌های زندگی روزمره تسکین می‌یابد. از سوی دیگر نباید از چالش‌ها و دگردیسی‌های مفهوم فضای سوم در عصر حاضر غافل شد. تحقیقات جدید نشان می‌دهد که در قرن ۲۱، فضای سوم تا حدی با فرهنگ مصرف‌گرایی گره خورده و برخی مؤلفه‌های آن دستخوش تغییر شده است؛ به طور مثال، به‌جای تأکید بر حضور مشتریان دائمی به عنوان جامعه‌ مخاطبان، بر جذب مصرف‌کنندگان مستمر تأکید می‌شود و ظاهر ساده و بی‌پیرایه فضاهای سوم سنتی جای خود را به جلوه‌های بصری فریبنده داده است. این امر تلنگری است به طراحان و برنامه‌ریزان که مراقب باشند روح اصیل فضای سوم – یعنی اولویت داشتن روابط انسانی بر سود تجاری صرف – حفظ شود.

در مجموع، برای دستیابی به شهرها و محله‌های پایدار و سرزنده، توجه به ایجاد و تقویت فضاهای سوم اجتناب‌ناپذیر است. این امر می‌تواند از طریق حمایت از کسب‌وکارهای محلی نظیر کافه‌ها و کتاب‌فروشی‌های مستقل، انعطاف‌ در قوانین استفاده از فضاهای عمومی، و گنجاندن فضاهای جمعی در پروژه‌های توسعه شهری میسر شود. تجربه نشان داده است هرجا فضای سوم قدرتمندی وجود داشته، شاخص‌های رضایت از زندگی و همبستگی اجتماعی در آن جامعه ارتقا یافته است. کافه‌های معاصر، اگر با درایت طراحی و اداره شوند، قادرند نقش همان میدانگاه‌های قدیمی یا قهوه‌خانه‌های سنتی را در بافت جدید ایفا کنند و به مردم فرصتی برای تنفس در هوای زندگی جمعی بدهند. در دنیایی که سرعت و انزوا از یک سو و شلوغی و بی‌توجهی از سوی دیگر مشهود است، فضای سوم پناهی برای بازیابی حس انسان‌دوستانه و جامعه‌پذیری ماست. معماران، طراحان و مدیران شهری با الهام از نظریه فضای سوم می‌توانند گام‌های عملی در جهت خلق محیط‌هایی بردارند که زیبا و کاربردی و روح‌بخش زندگی اجتماعی باشند – همان فضاهای سومی که به قول اولدنبرگ «قلب حیات اجتماعی جامعه و پایه مردمسالاری» هستند و حضورشان تضمینی برای سلامت اجتماع و فرد به‌شمار می‌آید.

 

جهت دسترسی به مطالب بیشتر، به این صفحه از سایت مراجعه کنید.

پست های مشابه

آغاز عملیات مرمت تکمیلی منارجنبان اصفهان

برای رفتن به صفحه این پست روی دکمه زیر کلیک کنید
مشاهده پست

آغاز مرحله دوم عملیات مرمت مسجد پرزله روستای تاریخی ابیانه

برای رفتن به صفحه این پست روی دکمه زیر کلیک کنید
مشاهده پست

موزه‌های مفاخر و فرش اردکان مرمت و ساماندهی می‌شود

برای رفتن به صفحه این پست روی دکمه زیر کلیک کنید
مشاهده پست

نظرات پست

یک دیدگاه بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

” تمامی حقوق مادی و معنوی محتوا متعلق به پایگاه خبری جهان معماری می باشد “